کد مطلب:142044 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:220

کوفه در آستانه نهضت حسینی
بی تردید عنصر آزادگی كه در نهاد حسین بن علی (ع) بود واكنش تند خودكامگان


اموی را برمی انگیخت، اما این عامل هنگامی كه با كینه های تاریخی ای كه آنان از پیامبر (ص) در دل داشتند در می آمیخت، ژرفتر و خطرناكتر می گردید، هراسی كه ضربت شمشیرهای موحدان نخستین در دل آنها انداخته و ناگزیر از تسلیمشان گردانیده بود بسان عقده فروخورده ای روح و روان و قلب آنان را می فشرد و بر انتقامجویی تحریكشان می نمود، از این رو سر تافتن حسین (ع) از بیعت یزید را فرصتی برای كینه توزی ها و عقده گشایی یافته بودند، به همین جهت عرصه را به گونه ای بر حسین (ع) تنگ و محیط را چنان برای او ناامن ساخته بودند كه نه تنها در موطن خود مدینه پیامبر، امنیت نداشت بلكه در حرم امن خدا، نیز مورد تهدید بود.

شگفتا! مگر سالخوردگان مدینه، پنجاه سال پیش را به خاطر نمی آوردند؟ مگر ندیده بودند كه پیامبر با این نواده عزیز و دلبندش چگونه رفتار می كرد و درباره او چه سفارش می كرد؟ آنها انگار مسخ شده بودند، دچار فراموشی شده بودند و گذشته خود را به یاد نمی آوردند، لذا یا بی تفاوت و مبهوت، ناظر حوادث و جریان وقایع بودند و یا با ستمگران و خودكامگان همدست و همداستان می شدند. به طوری كه وقتی كه فرزند پیامبر، بیعت یزید را رد كرد، هیچ عكس العملی در اكثریت مردم مدینه بر نینگیخت و هنگامی كه عزم سفر كرد هیچكس جز افراد خاندانش همراه او نگردید.

در مكه نیز گر چه برخی بر گرد او حلقه می زدند و به سخنانش گوش فرامی دادند و احیانا او را تأیید می كردند، اما از هر گونه حركت اعتراض آمیز و یا همراهی با وی خودداری می نمودند. اینك كه رژیم اموی مكه را برایش ناامن و ناگزیر از هجرتش كرده بود، آیا گزینه ای به جز كوفه برایش وجود داشت؟

البته كوفه از بزرگترین پایتخت های اسلامی به شمار می رفت، فرهنگ اسلامی از


آنجا شكوفا گردید، از موقعیت جغرافیایی ویژه ای برخوردار بود، از اینرو به مركز سیاسی و تجاری تبدیل شد. و گر چه در سال هفدهم هجری بنیاد شده بود، ولی گسترش فتوحات اسلامی در آن زمان، و رفت و آمد سربازان و رزمندگان مسلمان و اقامت آنان، این شهر را به اردوگاه و پایگاه نظامی مهمی تبدیل كرده بود. لذا مركزی برای آموزش نظامی و تربیت نیروهای دفاعی و تقویت و توسعه ارتش نیرومند اسلامی به شمار می رفت. اما در كنار این موقعیت و جایگاه مهم، مشكلات و آسیب های جدی و دیر پایی آن را تهدید می كرد؛ وجود قبایل گوناگون حمیر، همدان، مذحج، اشعر، طی، قیس، عبس، زبیان كنده، حضرموت، قضاعه، مهره، ازد، بجیله، خثعم، انصار، بكر، تغلب، قریش، كنانه، اسد، تمیم، ظبه و غیره، و دسته بندی هایی كه بر اساس مصالح و منافع گروهی و قبیله ای، تعصبات مذهبی و فرقه ای، و یا حوادث تاریخی صورت می گرفت، مانع از وحدت و یكپارچگی اجتماعی می شد.

بروز حساسیت های فرقه ای و رجعت طایفه گری و قبیله پرستی كه به سبب آموزه های دینی مدتی كم رمق شده بود، مایه تفرقه و شكاف های ژرف در جامعه كوفه می گردید؛ به همین جهت جدال ها و احیانا نزاع های قومی كه ریشه در فرهنگ جاهلی داشت دوباره جان گرفت و به خصوص نخوت و غرور و تفاخر دوران جاهلیت، باسوابق و افتخاراتی كه هر كدام در عصر نبوت از خود به جای گذارده بودند با هم درآمیخت و آشفتگی و فرقه گرایی و كینه توزی روز افزونی را برانگیخت.

هر چند این شهر مدتی مركز حكومت علی بن ابی طالب (ع)، گردیده و فرهنگ و سیرت علوی آثار ژرفی بر آن نهاده بود و به همین جهت دسته های شیعی از معتدل و محترق و رافضی در آن به فراوانی دیده می شدند، اما اینان نیز چونان ده ها گروه و دسته خوارجی و عثمانی و اموی از درگیری ها و صف بندی های جامعه قبایلی فارغ


نبودند. [1] بنابراین اگر چه بسیاری از شیعیان مخلص و فداكار در این شهر حضور داشتند و در پی ایجاد جامعه سالم، مردم را به پیروی از امام معصوم فرامی خواندند، گروه ها و دسته های بسیاری هم بودند كه اهداف و مصالح و منافع خود را بر مدار تعصبات فرقه ای و قبیله ای جستجو می كردند، به ویژه آنكه زورمداری و اقتدارگرایی در جامعه قبایلی بیشتر از هر چیز می تواند تأثیرگذار باشد، زیرا كه شرفاء و رؤسای قبایل برای حفظ موجودیت و موقعیت خود، ناگزیر از ریسك های بزرگ و معاملات سیاسی بودند، بنابراین قدرت طلبان و سلطه جویان، با تهدید و ارعاب و وعد و وعید به راحتی می توانستند بر آنان چیره شوند و عنان ایشان را به دست گیرند، و آنها را در جهت اهداف خود اجیر كنند.

طبیعی بود كه تغییر رویكرد در هر كدام از رؤسای قبایل می توانست تمامی افراد قبله را متحول نماید، لذا گاه در یك لحظه تحولاتی شگفت رخ می نمود كه باور كردن آن بسیار دشوار بود.

آنچه در زمان حسن بن علی (ع) اتفاق افتاد ناشی از همین واقعیت بود، توصیه های بزرگان و آگاهان عرب، به حضرت امام سحین (ع) با توجه به شناخت عینی آنان از جامعه كوفه بود و البته بر امام (ع) این واقعیت ها پوشیده نبود، بلكه آن حضرت رساندن خویش به همان اقلیت نیرومند مخلص شیعی را بهتر از وضعیتی كه در آن سر می برد، می شمرد؛ زیرا اگر چه حركت او منجر به پیروزی نظامی قطعی نمی شد، اما می توانست منشأ تحولات و تغییراتی خصوصا در آینده ای نه چندان دور باشد، این را هم باید افزود كه بر حسب آنچه پیش از این آمد، برای امام گزینه دیگری بهتر


از كوفه نمانده بود، برای این كه مدینه و مكه را آزموده و عدم همراهی و هصمدایی آن دو شهر را با خویش به چشم دیده بود. اینك مسیری را برمی گزید كه تا رسیدن بدانجا فرصت هایی را در پیش می دید، فرصت های تازه ای برای بیدارگری، اعتراض، مبارزه با خشونت و خودكامگی، در حالی كه این مجال در مدینه و مكه به پایان رسیده بود و امكان حضور و ادامه حیات و ابلاغ پیام وجود نداشت.


[1] ر.ك: مع الحسين في نهضة نهضت خونين حسين (ع)، اسد حيدر، ترجمه سيد محمد جواد مرعشي، قم، 1401 ه، ص 152 -164.